اخبار

نقطه اشتراک نزاع بورسی؛ تغییر سیاستگذاری (گفتگو دکتر پیمان مولوی با روزنامه فرهیختگان )

نقطه اشتراک نزاع بورسی؛ تغییر سیاستگذاری (گفتگو دکتر پیمان مولوی با روزنامه فرهیختگان )
1399/06/19

   نقطه اشتراک نزاع بورسی؛ تغییر سیاستگذاری
اقدام دولت برای نجات بورس

پیمان مولوی، اقتصاددان و از اساتید بازار سرمایه در انتقاد به نامه مذکور در بخش‌های قبلی دو نکته در این خصوص مطرح می‌کند: «اول آنکه عنوان کردن حرف درست نیازمند انتخاب موقعیت و مکان درستی است که درمورد این نامه دیده نمی‌شود. همچنین این نامه هرچند از روی دغدغه نوشته شده بود اما باعث ذینفع شدن عده‌ای در اقتصاد کشور شد.»

مولوی از اجرای پیشنهادهای نامه و علت ریزش بازار توضیح می‌دهد که شواهدی مبنی‌بر اجرای کامل مفاد نامه وجود ندارد. همچنین از سوی دیگر نمی‌توان ریزش بازار سهام را به انتشار آن نامه یا اجرای پیشنهادهای آن مرتبط دانست بلکه بازار سهام همانند همه دنیا دارای ریسک‌هایی است که عمده افراد ورودی به آن در ماه‌های اخیر اعتقادی به وجود ریسک نداشتند. در چنین شرایطی نمی‌توان گفت یک نامه عامل ریزش بوده اما در حین رشد بازار زمانی که بانک مرکزی اقدام به افزایش نرخ بهره بانکی می‌کند و مجدد از آن برمی‌گردد، یعنی دچار اشتباه استراتژیکی شده است. این استاد بازار سرمایه از فرصت‌سوزی دولت و سیاستگذار در بازار نیز چنین می‌گوید: «زمانی که بازار سرمایه با ورود نقدینگی همراه بود، می‌شد با بالا بردن نرخ اوراق و فروش آنها به مردم از ثمرات آن استفاده کرد. در کنار این دولت در اوج رشد بازار می‌توانست با استفاده از صندوق پروژه‌های بزرگ، پروژه‌های بزرگ کشور را وارد بازار سرمایه کند. همه این نکات از سوی دلسوزان بازار از جریان‌های مختلف مطرح شده است اما به‌لحاظ تاریخی، ما استاد تبدیل فرصت‌ها به تهدید‌ها همانند همین مقطع کنونی هستیم.»

مولوی درمورد خروج فعالان افراد حقیقی پس از این ریزش‌ها بیان کرد: «این بازار درس‌های بزرگی علی‌رغم هزینه‌های گزاف برای فعالان حقیقی بازار داشت. حقیقی‌ها متوجه شدند که نباید به‌طور مستقیم وارد این بازار شوند یا بدون داشتن استراتژی در آن فعالیت کنند. از همه مهم‌تر متوجه شدند که بازار سرمایه محل ریسک است حتی درصورتی که دولت پشتیبان و حمایتگر آن باشد. آنها متوجه شدند که به‌جای آنکه به بازار بورس به چشم شغل اول نگاه کنند تنها به دید سرمایه‌گذاری به آن بنگرند. البته نگاه به روند بازار‌های مالی دنیا در طول تاریخ نشان می‌دهد که چنین زیان‌سازی‌هایی از سوی بورس منجر به تغییر سیاستگذاری می‌شود. همچون ماجرای رکود بزرگ و تغییرات سیاستگذاری آمریکایی‌ها پس از آن دوره.»

وی تصریح می‌کند: «ما در رنسانس مالی به سر می‌بریم که نیازمند تغییر نگاه سیاستگذار و سیاست‌های او هستیم که البته با توجه به روند تاریخی ممکن است که ما باز هم همین فرصت‌ها را از دست بدهیم. مردم به‌شدت با صنعت و صندوق‌های اقتصادی آشنا شده‌اند که ممکن است رشد اقتصادی کشور در گرو همین‌ها باشد.»

این اقتصاددان از تاثیر فضای بورس بر نیروی کار اقتصادی و بهره‌وری نیروی کار می‌گوید: «این ادعا را می‌توان تصدیق کرد به‌دلایل مختلفی؛ مثلا اقتصاد کشور چند سالی است که در رشد اقتصادی منفی به‌سر می‌برد و بخش عمده‌ای از خانوار‌های کشور درآمد خود را از محلی به غیر از مشاغل خود به‌دست می‌آورند. درواقع نمی‌توان تمام علت کاهش متغیر‌های گفته شده را در بازار بورس دنبال کرد اما می‌توان پیش‌بینی کرد که نگاه بسیاری از مردم به بازار سرمایه که نگاه بنگاه شادی است منجر به رها کردن مشاغل و پایین آمدن بهره‌وری‌ها باشد. به هر روی علت اصلی را باید در اقتصاد و ساختار‌هایش جست‌وجو کرد.»

مولوی در پایان درمورد تجربه بازار و چالش‌ها و فرصت‌های آینده آن گفت: «از دو زاویه می‌توان به بازار و تجربه‌های آن در این روز‌ها نگاه کرد. از دیدگاه حقیقی باید بفهمیم که چوب جادویی برای حل مشکلات اقتصادی در کشور وجود ندارد و نباید به وعده‌ها دل بست. درعوض حقیقی‌ها باید ریسک‌های داخلی و بین‌المللی را شناسایی کنند و براساس اینها تصمیم به حضور در بازار‌های مالی بگیرند. اما از زاویه سیاستگذار آنچه بیش از همه اهمیت دارد، نبود هنر استفاده از فرصت‌ها است. سیاستگذار باید سه اولویت را در اقداماتش نسبت به بازار سرمایه انجام دهد: 1. بازار سرمایه را بدون ریسک معرفی نکنند 2. یک اتاق واحد برای تصمیم‌گیری برای بورس وجود داشته باشد و یک نفر مسئول برای اعلام نظر‌ها معرفی شود و نه همه هیات دولت 3. سیاستگذاری را به‌گونه‌ای پیش ببریم که بازار سرمایه بتواند ماخذ تامین مالی باشد.»