وقت چرخش به سمت اقتصاد بازار (سرمقاله پیمان مولوی در روزنامه صمت )
1400/03/18
وقت چرخش به سمت اقتصاد بازار
با مشخص شدن نامزدهای ریاستجمهوری و ارائه برنامههای انتخاباتی سخنان زیادی در باب حل مشکلات اقتصادی ایران مطرح میشود. گاهی راهکارهایی ضربتی عنوان میشود که لازم است کمی با تامل بیشتر بدانها نگریسته شود تا در مسیری اشتباه حرکت نکنیم.
برای حرکت در مسیر درست کافی است به تجربه برخی کشورهای موفق نیز نگاه کنیم. اقتصاد چین در سالهای ۱۹۷۰ میلادی وضعیت بسیار بدی داشت و تقریبا تمام برنامهها با شکست مواجه شده بود و خود مائو نیز مستأصل بود.
همانطور که میدانید چین غیر از قرن بیستم که کرسی ابرقدرتی اقتصاد را به دیگری سپرد، در قرنهای قبل و در قرن بیستویکم همواره بهسبب تاریخچه و منطقهاش جزو قدرتهای اقتصادی جهان بوده است. در سالهای بعد از حمکرانی مائو نیز شرایط برای تغییرات مهیا بود، اما دو گروه قدرتمند در این کشور گاهی نظراتی بسیار متضاد یکدیگر داشتند؛ گروه نخست فلسفه نیاز به تغییر را همانا چرخش کامل بهسمت اقتصاد بازار میدانستند و گروه دوم بر این باور بودند که هنوز از ظرفیتهای سوسیالیسم بهدرستی استفاده نشده و این بار باید کار بهدست کاردان بیفتد. از سوی دیگر موازنه قدرت در پکن بهگونهای بود که نمیشد فقط یک گروه با یک ایده به سمت اهداف حرکت کند. با این همه حرکت شروع شد و از ادامه راه بسیاری از برنامههای اقتصادی قبلی که نتیجه نداده بود ممانعت و مسیری هرچند ملایم برای قوت گرفتن بخش خصوصی آغاز شد.
نتیجه در سالهای اول درخشان بود و از آن سال تا سال ۱۹۸۹ میلادی و رویداد میدان «تیانآنمن» همه چیز خوب پیش میرفت. اعتراضات میدان تیانآنمن به مجموعه تظاهرات اعتراضی در میدان تیانآنمن شهر پکن، جمهوری خلق چین اطلاق میشود که به رهبری دانشجویان و از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشت. دانشجویان در این واقعه به ناپایداری اقتصادی چین و سرکوبهای حزب کمونیست و فساد دولتی اعتراض کردند.
تظاهرات و اعتراضات میدان تیانآنمن سوالات زیادی را برای حزب کمونیست ایجاد کرد. قصد معترضان تقویت این رویکرد بود که ممکن است اقتصادِ در حال حرکت بهسوی بازار آزاد، به اقتصادی مانند اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن قدرت و کشور منجر شود.
«دنگ شیائوپینگ» سیاستمدار و رهبر نخبگان نسل دوم جمهوری خلق چین در آن دوره با همراهی بسیاری از همفکران خردمندش با تمام قوا سعی کرد این امر را به بسیاری از مردم چین بفهماند که در نبود اقتصاد بازار، رشد شرکتهای خصوصی و فعالیت کسبوکارهای خرد، ممکن بود وضعیت حزب بسیار بدتر از اینی باشد که بود.
مورد فوق به این منظور مورد اشاره قرار گرفت تا بدانیم موازنه رویکردها و استمرار آنها میتواند نتیجهبخش باشد و نباید خسته شد. در ایران امروز که سالها تجربه اقتصاد غیررقابتی و دولتی را با خود یدک میکشد و رتبه دخالت دولت در اقتصاد از بدترینهاست، شاید برخی بخواهند این مشکلات را با همان روشهای قدیمی حل کنند که نشدنی است.
راه رهایی اقتصاد ایران از لکنت رشد، تورم افسارگسیخته و سقوط آزاد درآمد سرانه یک چیز بیشتر نیست و آن در اولویت نبودن رفاه و رشد اقتصادی ایرانیان است و بس.
چینیها سال ۱۹۷۶ میلادی خیلی زود و قاطعانه متوجه شدند که زمان تعویض مسیر حرکت قطار به سمت بازار و مکانیزمش فرا رسیده و کردند آنچه باید میکردند.
آنها از آن سال تا امروز رشد اقتصادی مستمری داشته و صدها میلیون چینی را از زیر خط فقر بالا کشیدهاند. نتیجه این سیاست هم آن شد که امروز چین اقتصاد دوم جهان است و حتی پیشبینی میشود این کشور در دهه آینده اقتصاد اول جهان را از آن خود کند.
چینیها، مالزیاییها، اندونزیاییها، سنگاپوریها و... خواستند و تغییر مسیر دادند و رسیدند به آنچه لیاقتش را داشتند.
آیا ما آماده چرخش اقتصاد به سمت بازار آزاد و مکانیسم بازار هستیم؟
آیا رئیسجمهوری آینده چنین عزمی دارد؟