چالش اصلی بورس نقض مالکیت ارزی است

ارزیابی پیمان مولوی از وضعیت کنونی و چشم ‌انداز بازار سرمایه:

چالش اصلی بورس نقض مالکیت ارزی است

 

پیمان مولوی تحلیلگر اقتصاد کلان و بازار سرمایه با تأکید بر اینکه «بورس تافته جدابافته اقتصاد نیست » معتقد است: «ریشه رکود و فرسودگی بازار سهام را باید در شاخصهای کلان اقتصاد ایران جست و جو کرد؛ شاخصهایی که طی سالهای
اخیر نه تنها بهبود نیافته بلکه اقتصاد را در رده پایین ترین درجات آزادی اقتصادی جهان قرار داده است. » او معتقد است بدون تغییرات بنیادین در مالکیت، تجارت خارجی و اندازه دخالت دولت، بازار سرمایه قادر به خروج از وضعیت فعلی نخواهد بود.

با توجه به سابقه فعالیت شما در حوزه بورس و اقتصاد کلان، وضعیت بورس در دولت چهاردهم را چگونه می بینید؟ آیا انتظارات برآورده شده یا خیر؟
اگر بخواهیم دولت محور به موضوع نگاه کنیم، به بیراهه می رویم.
باید بر اساس شاخصهای کلان تصمیم بگیریم. من همیشه تأکید کرده ام که بدون بهبود شاخص آزادی اقتصادی، امکان خروج از وضعیت فعلی وجود ندارد. رتبه آزادی اقتصادی ایران در سالهای اخیر حدود ۱۵۸ یا ۱۵۹ از ۱۶۵ بوده است؛ آماری که مربوط به مؤسسه فریزر است. این شاخص پنج بخش دارد: مالکیت دارایی، قوانین و مقررات، آزادی تجارت خارجی، قدرت پول یا Sound of Money و اندازه دولت. منظور از اندازه دولت، تعداد کارمند نیست؛ بلکه میزان حضور و اثر دولت در اقتصاد است. وقتی درباره بورس صحبت می کنید، از پتروشیمی تا لوازم خانگی و معدنی، همه شرکتها با چند چالش اصلی مواجهند که مهم ترینش مالکیت ارز است. در ایران مالکیت ارز نقض می شود؛ دولت می گوید ارز مال من است، برای آن تصمیم گیری میکند و آن را به بازارهای دست ساز میبرد. در تجارت خارجی هم وضع وخیم است؛ رتبه آزادی تجارت خارجی حدود ۱۶۵ از ۱۶۵ است؛ یعنی یکی از بسته ترین اقتصادهای جهان. از طرف دیگر، اندازه اقتصاد هم مهم است.
بورس شاخصی از اندازه بازار است؛ مارکت کپ نسبت به GDP معنا پیدا می کند و مصرف کننده داخلی و بین المللی در آن نقش دارد. وقتی آمارهای فریزر را نگاه میکنید، می بینید کشورهایی که در رتبه های اول آزادی اقتصادی قرار دارند، درآمد سرانه بالای ۵۰ هزار دلار دارند. گروه دوم حدود ۲۷ هزار دلار، گروه سوم ۱۲ تا ۱۳ هزار دلار و کشورهایی که در چارک چهارم هستند زیر ۷ هزار دلار. درآمد سرانه ما هم بین ۳۹۰۰ تا ۷۰۰۰ دلار است. این آمارها نشان می دهد بین آزادی اقتصادی و
درآمد سرانه رابطه مستقیم وجود دارد و در دولت فعلی هم تغییری در این شاخص ایجاد نشده است. بنابراین بورس، که یک اکوسیستم نقدشونده زیرمجموعه اقتصاد است، نمیتواند عملکرد متفاوتی داشته باشد. اینکه انتظار داشته باشیم در اقتصادی با رتبه ۱۵۸ آزادی اقتصادی بازار سرمایه کار خارق العاد ه ای انجام دهد، غیرواقعی است.
یعنی از نظر شما اکوسیستم اقتصادی، از آلودگی هوا تا بحران آب و تجارت خارجی، ماهیت یکسانی دارد؟
میان آلودگی هوا، کمبود آب، بن بست آبی، ترافیک، تجارت خارجی و بازار سرمایه تفاوت ذاتی وجود ندارد. همه اینها تابع چند اصل بنیادی هستند. بازار سهام ایجاد شده تا مالکیت دارایی به راحتی جابه جا شود و نقدشوندگی داشته باشد. اما وقتی دولت مالکیت دلار را در اختیار میگیرد، نرخ بازار آزاد را قبول ندارد، بازار دوم و بازار متشکل ایجاد میکند و قیمت را پایین نگه میدارد، ارز وارد کشور نمیشود و یک
چرخه اشتباه شکل میگیرد .به اینها اضافه کنید تخصیص ارز برای واردات. شرکتهای تولیدکننده از مواد اولیه تا تجهیزات وابسته به واردات اند، اما تصمیم گیری نهایی دست یکی دو نفر است. همین مسئله چرخه عملیاتی شرکتهای بورسی را طولانی کرده و سودآوری آ نها را تهدید میکند. کمبود برق در شهرک های صنعتی، قطع گاز در زمستان و سایر محدودیتها نیز حاشیه سود شرکتها را تهدید کرده است. با این سازوکار نمیتوان انتظار داشت بازار سرمایه بهبود پیدا کند. در فضای بسته رقابت شکل نمیگیرد. برای بهبود استانداردهای مدیریتی باید رقیب داشته باشید.
این وضعیت چطور بر شرکتهای بورسی اثر میگذارد؟
چالش اصلی شرکتهای بورسی، نقض مالکیت ارزی است. دولت خود را مالک ارز میداند و در بازارهای غیرارگانیک نرخ سازی میکند. این مداخله مستقیم در مالکیت، بنیان فعالیت شرکتها را تضعیف میکند. از طرفی تخصیص ارز برای واردات مواد اولیه و تجهیزات، فرایندی طولانی، غیرشفاف و مبتنی بر تصمیم چند نفر است. همین موضوع چرخه عملیاتی شرکتها را طولانی کرده و سودآوری آنها را تهدید میکند.
بورس برای مالکیت شفاف دارایی و نقدشوندگی ایجاد شد، اما وقتی زنجیره تأمین و عملیات شرکتها دائماً مختل است، بازار نمیتواند عملکرد طبیعی داشته باشد.
اقتصاد ایران «شدیداً ذینفعانه » شده است. این موضوع چه ربطی به بازار سرمایه دارد از سال ۲۰۱۲ و حتی قبل از تحریم ها، رتبه آزادی اقتصادی ایران زیر ۱۳۰ بوده و یک دهه قبل تر حتی رتبه ۱۰۰ را داشتیم؛ رتبه ای که امروز چین و روسیه دارند. اما امروز اقتصاد ایران شدیداً ذینفعانه شده؛جایی که شعاع حرکتی دولت محدود است، اما رقابت سالم هم وجود ندارد، فقط رقابت ذینفعان اقتصادی وجود دارد و این کلیت اقتصاد را به وضعیت فعلی رسانده است. بنابراین اینکه بگوییم بازار سرمایه تافته جدا بافته ای است و مشکلش را جداگانه میتوان حل کرد، ناشی از
نگاه غیرکلان نگر است. در چنین ساختاری نه حاکمیت شرکتی بهبود پیدا میکند، نه مدیریت حرف های رشد میکند و نه استانداردهای جهانی وارد اقتصاد میشود. اکوسیستم های بسته اجازه بهبود نمیدهند؛ چه در تجارت خارجی، چه در بازار سرمایه.

با توضیحاتی که دادید، در چنین شرایطی نمیتوان خیلی به آینده بورس خوشبین بود ؟
بازارهای سرمایه جدی دنیا در کشورهایی هستند که شفافیت اقتصادی، آزادی اقتصادی و رقابت دارند؛ از چین و ژاپن تا آلمان و آمریکا که تقریباً نیمی از بازار سرمایه جهان را دارد. اگر شاخصهای اصلی اقتصاد بهبود پیدا کند، میتوان امیدوار بود، اما در شرایط فعلی افزایش یا کاهش شاخص بیشتر شبیه بازی اعداد است. از نظر دلاری هم بازار سرمایه ایران در کف قرار دارد. شاخص باید حدود ۶۰۰۰ واحد باشد تا تازه برسد به پیک سال ۱۳۹۹ ؛ یعنی پنج سال عقب افتادگی دلاری. از طرفی، حاشیه سود شرکتها در آینده محدودتر خواهد شد.
یکی از انتقادها، استفاده دولت ها از بورس به عنوان قلک جبران کسری بودجه است. آیا دولت کنونی هم چنین رویکردی داشته و حذف این نگاه میتواند وضعیت بورس را بهبود دهد؟
این مسئله را صرفاً در «استفاده دولت » خلاصه نمیکنم. دو عامل است که میتواند رشد پایدار برای بازار سهام ایجاد کند:
نخست؛ اعاده واقعی مالکیت دارای یها به شرکتها، به ویژه در حوزه ارز؛ و دوم؛ آزادسازی واردات و صادرات بدون دخالتهای شدید تعرف های و اداری. اگر این دو اصلاح بنیادین انجام شود، نه تنها بورس بلکه کل اقتصاد وارد مسیر توسعه میشود. در غیر این صورت، بازار سرمایه همچنان نیمه جان باقی میماند و نوسانات آن بیشتر انعکاس بیماریهای ساختاری اقتصاد خواهد بود تا یک روند طبیعی.

 

فایل پی دی اف تحلیل

SEDA-942-253 Spread.pdf