عرضه عمومی سهام شرکت نفت آذربایجان و موقعیت ما
1397/08/13
سرمقاله دکتر پیمان مولوی مشاور سرمایه گذاری بین المللی در روزنامه گسترش صمت
وقتی به عادت بررسی رویدادهای شرکتهای نفتی جهان سری به وبسایت شرکت نفت آذربایجان (SOCAR) زدم خبری را خواندم که بسیار انسان را به فکر فرو میبرد.
«شرکت نفت جمهوری آذربایجان با بررسیهایی که انجام داده به این نتیجه رسیده که هیچ شرکت نفت بزرگی در جهان وجود ندارد که در بازارهای سهام بینالمللی عرضه نشده باشد، در این راستا این شرکت با مشاوره شرکت ارنستاندیانگ(EY) یکی از بزرگترین شرکتهای حسابرسی و ارائه خدمات بزرگ جهان اقدام به حرکت در این مسیر خواهد کرد.» شاید این خبر ساده بهنظر برسد اما بهاعتقاد نگارنده برای ایران بسیار مهم و حیاتی است. چرا ما در ایران نمیتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم؟ چرا شرکت نفت ایران در سالهای گذشته اقدام به چنین کاری نکرده است؟ آیا فکر و ایده بوده است و نتوانسته است؟ پاسخ این پرسشها چندوجهی و کمی پیچیده است. صنعت نفت ایران بعد از برجام اعلام کرد نیاز به سرمایهگذاری ۲۰۰ میلیارد دلاری برای توسعه دارد. کم و کیف تهیه و ورود این مبلغ بزرگ سرمایهگذاری بسیار چالشبرانگیز است.
۱- اقتصاد ایران در ۴ دهه گذشته از تحریمهای اولیه ایالات متحده امریکا رنج میبرد. شاید در نگاه نخست دسترسی نداشتن شرکتهای ایرانی به بازار ایالات متحده و برعکس حضور نداشتن شرکتهای امریکایی در بازار ایران به سبب حضور اروپاییها و چینیها قابل چشمپوشی باشد، اما در دنیای سرمایهگذاری و مالی حضور نهادهای مالی ایالات متحده تاکنون بسیار چشمگیر بوده است. بهعنوان مثال ۴ خواهر بزرگ حسابرسی و خدمات مالی جهان «ارنستاندیانگ»، «دیلویت»، «کیپیامجی» و «پیدبلیوسی» همه ماهیتی با اکثریت امریکایی دارند. در حوزه بانکداری الیت نیز حاکمیت بانکداری انگلیس و امریکا باوجود رشد چینیها هنوز بسیار قدرتمند است. در نظامهای رتبهبندی اعتباری بینالمللی نیز اساندپی و مودیز کاملا امریکایی هستند و فیچ دارای سهامدارانی امریکایی است. در صنعت بیمه نیز بهطور تقریبی وضعیت مشابه است. این روند تا امروز ادامه دارد اما بهسبب سیاستهای جدید ایالات متحده در حال تغییر است و ما نتوانستهایم ۴ دهه از خدمات مالی بینالمللی استفاده لازم را ببریم.
۲- دیدگاه توسعهای در ایران به سبب درگیر شدن مدیران کلان و میانی با مشکلات پیشپا افتاده در حال تهدید و کمرنگ شدن است. چالش تامین منابع، تامین کالا، تامین قطعات و بسیاری از کمبودها زمان و هزینه زیادی را برای دستاندرکاران بخش انرژی و سایر بخشها در ایران ایجاد کرده است؛ به عبارت دیگر ادامه همین روند موجود خود هنر بهشمار میآید؛ چه برسد به توسعه.
۳- موضوع دیگر نداشتن شناخت از بازارهای مالی بینالمللی و مکانیسمهای آنها و استفاده نکردن از مزیتهای مراکز مالی بینالمللی و ظرفیتهایشان به سبب نداشتن دسترسی و تمرین فعالیت اجرایی است. بهعنوان مثال ایران کشوری با ۴۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی بزرگترین کشور در جهان است که هیچ شرکتی از آن در بازارهای بورس لندن، توکیو، شانگهای عرضه نشده است! این شناخت نداشتن موجب شده شرکتهای ایرانی در یک چارچوب بسیار ابتدایی در حوزه مالی بینالمللی گام بردارند.
۴- نبود سیاست استفاده بهینه از متخصصان بازارهای مالی و سرمایهگذاری بینالمللی و نگاه ابزاری به این افراد از دیگر چالشهای موجود است. زمانی که دولت منابع مالی را در اختیار دارد و تامین مالی بهراحتی انجام میشود نیازی به دریافت مشاوره از افراد با دانش روز دیده نمیشود و در شرایط تحریم و بروز مشکل همواره دریافت نظر این گروه در صدر برنامهها قرار میگیرد.
۵- موضوع دیگر کوتاهی در آموختن از جهان و استفاده از تجربههای جهانی است. برای مثال چین بهعنوان یک نمونه غیرغربی سرمایهگذاری دولتی موفقیتهای بزرگی بهدست آورده اما ما در ایران به غیر از خرید تجهیزات و تامین کالا و نیاز به فاینانس و شبکه بانکی هیچ وقت بهطور دقیق در مدلها و شیوه سرمایهگذاری دولتی و توسعه چین دقت نکردهایم و این روند کماکان با یادگیری نداشتن ما از بسیاری از کشورهای موفق ادامه دارد.
در پایان از دیدگاه نگارنده، فرصتهای توسعه و رشد بدون درک واقعیتهای روز جهان، استفاده از دانش روز و تلاش برای آموختن از موفقیتهای کشورهای گوناگون امکانپذیر نیست و این جز با وجود افکار توسعهمحور در روند توسعه کشور میسر نخواهد بود.