مصاحبه ها

چرا در ایران شرکتهای ماندگار کمی داریم؟

چرا در ایران شرکتهای ماندگار کمی داریم؟
1397/08/13

گفتگوی دکتر پیمان مولوی مشاور اقتصادی و سرمایه گذاری با روزنامه گسترش صمت

 وقتی شما در انگلستان به سیاهه شرکتها و عمر فعالیتشان می نگرید با قدمت های ۳۰۰ ساله روبرو می شوید ، عمر زیاد بنگاه ها در اروپا ، ژاپن  چیز تعجب برانگیزی برای انها در کشورشان نیست اما برای ما در ایران بسیار جای تعجب دارد. چرا ما در ایران بنگاه های ماندگار کمی داریم ، کشوری که تاریخ بس طولانی و بزرگ دارد. در این مجال این روند را با پیمان مولوی مشاور سرمایه گذاری بررسی می کنیم.
چرا در ایران بنگاه های ماندگار کمی داریم ؟ آیا این امر طبیعی است و یا دلایل دیگری دارد؟
اگر شما تاریخ ایران را بنگرید ، فراز و فرود های بسیاری در ان می بینید و اگر خاطرات فعالان کسب و کار را حداقل در ۲۰۰ سال گذشته بخوانید به روشنی خواهید دید که  عوامل متعدد بین المللی و داخلی در ایجاد فضای کوتاه مدت فعالیت اقتصادی ایران تاثیر گذار بوده است. بر همین اساس می توان به موارد متعددی اشاره کرد :
اولین عامل در عدم ماندگاری شرکتهای ایرانی ، نبود انسجام فکری جامعه توسعه در ایران است ، این انسجام در مقاطعی از بالا ایجاد شده است اما عمق نیافته است ، به عنوان مثال با اینکه بیشتر مردم در مورد بهتر شدن فضای اقتصادی صحبت می کنند اما تعداد افرادی که به جد به دنبال بهبود و ارتقای کسب و کار و توسعه هستند بسیار نیست، این ذهنیت را می تواند در صنعت توریسم و مقایسه کیفیت سرویس دهی رستوران های ایرانی و ترکیه ای مقایسه کرد، فرهنگ ارتقای کیفیت ، فرهنگ برند سازی منسجم و اشاعه و رشد برند در ایران بسیار کمتر به چشم می خورد تا کشور همسایه ترکیه. ذهنیت توسعه ، ذهنیت رشد کسب و کار ها کوچک ، متوسط و بزرگ همه و همه ابتدا از یک ذهنیت توسعه ای بر می خیزد.

معتقدید ذهنیت جامعه ایران موجب عدم ماندگاری شرکتهای ایرانی شده است؟
بلاشک یکی از دلایل خود ذهنیت جامعه ایرانی است، این ذهنیت به مرور شکل گرفته است ، اما عوامل دیگری موجب به وجود امدن چنین نگرشی در بین فعالان اقتصادی شده است.



این عوامل کدامند؟
بازگردیم به سالهای اخیر، اگر خاطرات فعالان اقتصادی ایران را بخوانید مخصوصا خاطرات اقای خسرو شاهی که به همت دکتر سعیدی به جامعه اقتصادی ایران ارایه شده است ، شما چگونگی مصادره بنگاه های این فعال کسب و کار را می بینید، کسب و کارهایی که در نوع خود در اسیا بدیع ، تازه بوده اند والبته موفق، وقتی ما دارایی های صنعتی فعالان کسب و کار را مصاده می کنیم و تمامی داشته هایشان را از انها می گیریم و مدیریت ان را به افرادی می سپاریم که کاربلد نیستند و ایده ای در خصوص اداره ان بنگاه ندارند شاهد تعطیلی بسیاری از انها در سالهای قبل و سالهای اخیر بوده ایم، همانند شرکت ارج.
به عبارت دیگر فعال کسب و کار ایرانی همواره با شمسیر دموکلس تغییرات بنیادی روبرو بوده است و تضمینی برای ادامه دار بودن فعالیتهایش وجود ندارد، در این بین مثالهای بسیاری وجود دارد ، همانند کسب و کار خانواده برخوردار ، لاجوردی و خیامی.
شما در انگلستان چنین چیزی را به هیچ وجه نمی بینید، حفظ مالکیت و کسب و کار از اوجب واجبات حاکمیت در مقابل مردم است ، به همین دلیل شما بنگاه های ۳۰۰ ساله زیادی در انگلستان می بینید، تمام تلاش برای ماندگاری انهاست و نه مصادره به مطلوب.
نکته دیگر که حايز اهمیت است ذهنیت دولتها به توسعه و ماندگاری بنگاه های ایرانی است ، به راستی چقدر ما در ایران دغدغه ماندگاری بنگاه های ایرانی را داریم؟ چقدر در تصویب قوانین و مقررات این امر فارغ از شعار ها پیگیری می شود؟ 

به عبارت دیگر شما نقش دولتها را در این زمینه بسیار مهم می دانید؟
ایران امروز کشوری است که نقش بخش خصوصی در تصمیم گیری های کلان بسیار ناچیز است، تقریبا هر وقت دولتها در جایی به نتیجه نمی رسند به یاد بخش خصوصی و استفاده از پتانسیل های ان می افتند ، به عبارت دیگر دولت ها بخش خصوصی را به عنوان چرخ پنجم زاپاس خودرو نگاه می کنند.
به عبارت دیگر بخش خصوصی در چند دهه گذشته در فضایی فعالیت می کند که سیاستگذاری ان دولت است و نتایج ان سیاستها را در کسب و کار خود می بیند، این امر هم در برخی موارد برای برخی بنگاه ها مثبت بوده و برای بسیاری از بنگاه ها طاقت فرسا.
به عنوان مثال برگردیم به همین تحریم ها ، البته من می خواهم به تحریم های اولیه ایالات متحده بازگردم که ۴ دهه است اقتصاد ایران را درگیر کرده است ، برای درک بهتر باید فضای بین المللی را که ایران به عنوان یک کشور ۴۰۰ میلیارد دلاری در ان فعالیت می کند را بررسی کنیم.
ایران به یقین بزرگترین کشور جهان است که به سبب تحریم های اولیه ایالات متحده تقریبا با بسیاری دسترسی محدودی به ارکان بازار های مالی و سرمایه گذاری بین المللی دارد.
به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
۱. عدم حضور بانکهای الیت ، متوسط و کوچک بین المللی در ایران و عدم دسترسی شرکتها، فعالان کسب و کار ایرانی به خدمات بین المللی ، زمانی که فعال کسب و کار و تولید کننده ایرانی به جای نواوری، خلاقیت ، حمایت از نیروی انسانی و توسعه کسب و کار به دنبال پیدا کردن روش های انتقال پول از ایران به کشور دیگر است ، هنوز فعالان کسب و کار ایرانی از داشتن کارتهای اعتباری بین المللی محرومند، صحبت از ماندگاری بسیار سخت است، به بیان دیگر اقتصاد ایران دسترسی مناسبی به منابع و روسهای پرداخت بین المللی انطور که ترک ها دارند ندارد!
۲. ریسک های کشوری ، سیاسی و اقتصاد کلان ایران بالاست ، به گواه رتبه اعتباری سازمان همکاری رتبه اعتباری ایران باز به ۶ رسیده این رتبه معادل رده B  در رتبه بندی اعتباری بین المللی موسسات رتبه بندی بزرگی همچو مودیز Moodys , S&P و Fitch است ، یعنی بسیار ریسک بالا (البته شاید ما خودمان به این رتبه ها اهمیت ندهیم اما فعالان کسب و کار های بین المللی ، سرمایه گذاران و تامین کنندگان مالی به ان اهمیت فراوانی می دهند) ، رتبه اعتباری ضعیف یعنی شراکت بین المللی سخت تر برای فعال کسب و کار ایرانی، یعنی بالا رفتن هزینه تامین مالی و ...
۳. عدم ارتباطات بین المللی مناسب به سبب تحریم های اخیر موجب شده است که ایجاد بستر های بین المللی برای فعالان خوشفکر ایرانی هر روز سخت و سخت تر شود ، کدام شرکت ایرانی توانسته است در بازارهای مالی بین المللی سهام خود را عرضه کند؟
آیا همره اول می تواند این کار را انجام دهد؟ فولاد مبارکه چطور؟ شرکت ملی نفت ایران چطور؟ یکی از رموز ماندگاری شرکتها عرضه اولیه انها در بازار های جهانی و داشتن سهامداران بزرگ است و ما از این فضا محرومیم.

به موضوع تحریم ها اشاره کردید اما این تحریم ها جدید هستند ، پس چرا ما در سالهای دهه ۵۰ شرکتهای قدیمی و با قدمت بالا نداشتیم؟ ان زمان که تحریم ها وجود نداشته است؟
هدف من از بحث تحریم ها این است که ماندگاری در فضای تحریم بسیار سخت و سختر است تا زمانی که ما مشکلی بنام نقل و انتقال پول نداشته باشیم، اگر شما رشد و توسعه صنعتی ایران را بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۲ (قبل از رشد اعجاب اور درامد های نفتی ) ببینید، روند توسعه صنعتی ایران با شتاب بسیاری در حال حرکت رو به جلو بود، حضور افرادی توسعه خواه همانند دکتر علینقی عالیخانی در راس وزارت اقتصاد در سالهای ۱۳۴۳ و افرادی همانند دکتر نیازمند فضایی را برای کنشگران و فعالان اقتصادی ایجاد کرد که از دل ان بنگاه های عظیمی ایجاد شدند ، این بنگاه های در صورت مصادره نشدن حداقل می توانستند به رشد خود ادامه دهند و ماندگار بمانند.
توسعه صنعتی ان دوران با حمایت توسعه ای بانکهای ایران یک نمونه موفق بین المللی است که نیاز به اذعان بنده ندارد ، منابع خوب به کسب و کارهای خوبی داده شد بلعکس  اصرافی که در سالهای اخیر در ارایه وام ها و عدم بازگشت انها را شاهد بودیم.
در  خصوص اینکه چرا ما بنگاه های ماندگاری از ۳۰۰ سال پیش تا کنون نداریم ، این امر باز می گردد به قطع شدن ناگهانی نوار حرکتی در ایران ، از انقلاب مشروطه ، پهلوی اول ، دوم و انقلاب ایران ، اقتصاد ایران دستخوش تغییرات بنیادینی بوده است که با حذف بسیاری از فعالیتها همراه بوده و ما نتوانسته ایم نوار ذهنیت یکپارچه ای را حفظ کنیم.

شما چه پیشنهادی برای ماندگاری بنگاه های بخش خصوصی ایرانی دارید؟
بنگاه های بخش خصوصی ایران به سبب ریسک هایی که معلوم نیست کی بر سر انها نازل میگردد باید سیاست متنوع سازی را در اولویت خود قرار دهند ، این سیاستگذاری متنوع سازی حاکم بر متنوع سازی مکانی و محصولی است.
به عبارت دیگر شرکتهای ایرانی همواری انقدر تعلل می کنند تا فضا بسیار برای انها تنگ می شود و دیگر نمی توانند بستر های خارجی منفک شده ای را در خارج از ایران ایجاد کنند!
به عنوان نمونه در کشاورزی ، صنعت لوازم خانگی ، داروسازی  و مشاوره چرا اقدام به ایجاد بستر های خود در کشورهای هدف نکرده ایم؟ این تعلل در سالهای ۱۳۵۰ نیز وجود داشته است ،  به عبارت دیگر روند بین المللی شدن را با وجود پتانسیل ها جدی نگرفته ایم
در خصوص محصولات تولیدی نیز همین امر صادق است، اقتصاد ایران به سبب سیکل های غیر منظم خود نیازمند ایجادی سبدی از محصولات متنوع است تا در هنگام بروز مشکلات بتوانند در کوتاه مدت خود را نجات دهند.